شبیه سازی حرکت داعش و سایر جریانات سلفی در سوریه و شمال «آفریقا» با جریانات پیش گویی شده در روایات و احادیث آخرالزّمانی در سال های قبل از ظهور، نمی بایست ما را فریفته و دچار شبهه کند. این پیش فرض عواقبی بس خطرناک دارد.
فاطمه علیهاالسلام فرمود: بدان اى ابالحسن! خداوند نور مرا خلق كرد در حالى كه او را تسبیح مىگفت و این نور را به درختى از درختان بهشت سپرد و این درخت بر اثر نور من نورافشانى مىكرد تا این كه پدرم در وقت معراج، وارد بهشت شد، خداوند همان وقت بر دل پدرم ان
مرحوم علامه علىاكبر دهخدا این لغت را در لغتنامه خود، هم باتشدید «جیم» و هم بدون تشدید«جیم» ضبط نموده است. مهدى پرتوى آملى درباره اینلغت مىنویسد: «دجال صیغه مبالغه از لغت دجل و به معنى خدعه ، نیرنگ ، حیله و باطل است.»
در فرهنگ «مهدویّت» یکی از موضوعات مهم و مورد توجّه، مسأله «وقت ظهور» است؛ ائمه معصومینعلیهم السلام نیز همواره مسائل مربوط به حضرت مهدیعلیه السلام - به ویژه زمان ظهور آن حضرت - را از اسرار الهی دانسته و وقتگذاران را تکذیب کردهاند.
وسایل جنگی چون در آن زمان منحصر در اسب و شمشیر بوده و هنوز سلاح های جدید کشف نشده بود و چون تصوری از سلاح های جدید، در ذهن مردم نبوده، قیام حضرت این گونه ترسیم شده است.
یکی از نشانههایی که درباره آن، مطالب زیادی مطرح شده و جزء علائم غیرحتمی است، خروج دجال است. بنابر روایات؛ او مردی است کافر که فقط دارای یک چشم بر روی پیشانی است که مانند ستاره میدرخشد.
تشکیل حکومت جهانی حضرت ولی عصر (ارواحنا فداه)، بزرگترین حادثه تاریخ بشر و آرزوی بزرگ تمام مؤمنان است. شیاطین جنی و انسی که وقوع این حادثه را پایان رؤیای شوم خود میدانند، تمام مساعی خود را بهکار گرفتهاند که وقوع این وعده حتمی الهی را به تأخیر بیاندازند
چند روز پیش بود که باز هم رسانه ها خبر فوت عالمی بزرگ را اعلام کردند و زمین از وجود مومنی دیگر خالی شد. رحلت علما و دانشمندان دینی موضوعی است که در احادیث آخرالزمانی پیش بینی شده است.
همانطورکه غیبت به دو بخش «صغری» و «کبری» تقسیم میشود و غیبت طولانی حضرت، بدون مقدمه چینی یک دوره غیبت کوتاهتر آغاز نشد، روایات آخرالزمان نیز ترسیمکننده یک دوره زمانی مقدماتی، پیش از ظهور است که صاحب نظران آن را «ظهور اصغر» نامیده اند.
منظور از نشانه های حتمی در مقابل غیرحتمی، ظاهراً آن است که تحقق پدیدار شدن آنها، بدون هیچ قید و شرطی، قطعی و الزامی خواهد بود، به گونه ای که تا آنها واقع نگردند، حضرت مهدی (ع) ظاهر نخواهد شد.
براساس روایات متعدد که به یاران امام اشاره دارند سخن از پیوستن 313 نفر به مولا بعد از ظهور ایشان است که به عنوان نخستین افراد با ایشان بیعت میکنند ولی تحقق این موضوع از شرایط ظهور شمرده نشده است.
خدمتگزار امام، دو شب پیش از خروج، با برخى از یاران امام ملاقات كرد و پرسید: اینجا شما چند نفرید؟ مى گویند : حدود چهل مرد ! مى پرسد: اگر امامتان را ببینید، چه مى كنید؟ پاسخ مى دهند: به خدا سوگند ! اگر به كوه ها پناه ببرد ، ما هم همراهش پناه مى بریم ! خدمتگ
امام باقرعلیه السلام نیز می فرماید: سفیانی و همراهانش خروج می كنند. در آن زمان تصمیم و هدفی جز اذیت و آزار و قتل خاندان محمد صلی الله علیه و آله وسلم و شیعیان آنها را ندارد، گروهی را به كوفه می فرستد و جمعی از شیعیان اهل بیت علیهم السلام را به قتل رسانده
توصیفاتی که در روایات و اخبار متعدد از اوضاع جهان در آخرالزمان شده است همه حاکی از آن است که دنیا را شومی و تیرگی فرا خواهد گرفت ،ظهور که اتفاق مبارکی است چرا باید نشانه هایش همه تیرگی و خون و مرگ و نفاق باشد؟
ظهور حضرت حجت چنان واقعه عظیمی است که نشانه عظمتی بس سترگ را می طلبد. از طرفی این نشان باید راه را بر ادعاهای دروغین مدعیان بربندد. واقعه صیحه آسمانی، فریاد آسمانی، دست اشارتی از آسمان و . . . همگی مصداق های این امر عظیم اند. سیطره تکنولوژیکی انسان ع
جوانی از بنی هاشم (سید) از خراسان با پرچم های سیاه قیام می کند که در کف دست راست او خالی(علامتی)است و پیشاپیش او مردی بنام شعیب بن صالح است که با لشکریان سفیانی می جنگد و آنها را شکست می دهد. پرچم های سیاهی از مشرق به اهتراز درمی آیند که با مردی از اولاد
مراد، فراگیرى ظلم وستم است نه بى دینى وکفر الحاد، یعنى چنان نیست که در هیچ جا، اهل اعتقاد ودین یافت نشوند، وکسى کلمه اى از حق واعتقاد ودیانت واحکام را بر زبان نیاورد، بلکه مردم معتقد یافت مى شوند، وسخن از حق وایمان گفته مى شود، حتى توده هایى چند، مؤمن به
برای امر ظهور باید همه شرایط جمع باشد، برخلاف علایم که ظهور متوقف بر پدیدار شدن همه علائم و حضور همه نیست؛ مثلاً برای خواندن نماز باید همه شرایط از قبیل وقت، قبله، طهارت و ... با هم وجود داشته باشد.
«....تا امروز حق ما را برده اند و بر ما ستم کرده اند، امروز شما یاری مان کنید!» فریاد لبیک همه جا را پر می کند. صدایی در حرم می پیچد و همه می شنوند نوای جبرئیل امین را که رو به قائم خاندان رسول خدا (صلی الله علیه و آله) می گوید: «به چه دعوت می کنی؟»
امام کاظم (علیه السلام) نیز در حدیثی به این علم امام اشاره کرده اند و فرموده اند که امامان سه علم دارند. یکی مربوط به گذشتگان است که می دانند، یکی مربوط به آینده است که آنها می دانند ولی هنوز زمان آن نرسیده که باقی مردم نیز بدانند و برخی علوم نیز در شرایط
حقیقت داستان دجّال، بیانگر این واقعیت است که در آستانة هر انقلابی، افراد فریبکار و منافق که معتقد به نظامهای پوشالی گذشته و حافظ ضد ارزشهایند، برای نگهداشتن فرهنگ و نظام جاهلی گذشته، همة تلاش خود را به کار میگیرند و با سوء استفاده از زمینههای فکری و
از نظر امام خمینی (ره)، انتظار، زمانی معنای واقعی و اساسی خود را پیدا میكند كه با امید به قدرت یافتن اسلام معنا شود؛ «انتظار فرج، انتظار قدرت اسلام است و باید كوشش كنیم تا قدرت اسلام در عالم تحقُّق پیدا كند و مقدمات ظهور، إن شاءالله، مهیّا شود»
از قول امام صادق(علیه السلام) به گروهی اشاره می شود که قبل از قیام قائم(عج)، توسط خدا برانگیخته می شوند و مخالفان اهل بیت(علیهم السلام) را شناسایی و دستگیر می کنند. علامه با اشاره به روایات دیگر، اساس این وقایع را تکرار حوادث بنی اسرائیل در امت اسلام می د
پس از اینكه اوضاع سیاسی در سه منطقه «ایران»، «عراق» و «حجاز» آرام میشود و همه فرمانبردار امام مهدی(عج) میشوند و امام(عج) «كوفه» را به عنوان پایتخت خویش برای حركت به سوی بقیّه نقاط جهان برمیگزیند، باقیماندههای شكست خورده سپاه سفیانی در سرزمین «شام»
زرارة بن اعین میگوید: به امام جعفر صادق علیه السلام عرض كردم: « خدا شما را سلامت بدارد؛ تعجب میکنم از این که با وجود عجایبی چون: « خسف بیدا، سپاه (سفیانی)» و ندایی كه از آسمان به گوش میرسد؛ چگونه عدهای باز با حضرت مهدی علیه السلام میجنگند؟» حضرت پاسخ
امامان ما در ضمن احادیث خود، توصیههایی را برای ایّام نزدیک به ظهور انجام دادهاند و شیعیان را به انجام آنها فرا خواندهاند؛ برای مثال در مورد «نبرد قرقیسیا» که چند ماه قبل از ظهور انجام میشود, شیعیان از هر گونه دخالت در این نبرد عظیم نهی شدهاند؛ زیرا ا
آخرالزمان از دیدگاه ادیان به دورانی گفته میشود که وقایعی عظیم و عجیب در آن رخ میدهد و حاکی از انتهای زندگی به شیوه فعلی بر روی زمین است. انتظار میرود با سپری شدن آخرالزمان دوره جدیدی فرا برسد که بسیار با وضعیت پیشین آن متفاوت باشد. همچنین در این زمان ا
مراد از تعیین وقت برای ظهور، مشخص كردن سال ظهور است؛ اما ماه و روز ظهور، میتواند مشخص باشد. در هیچ یك از علایم قیام، سال ظهور حضرت مهدی(عج) مشخص نشده است و كسی نمیداند در چه سالی، امر ظهور رخ خواهد داد. به عبارت دیگر، علایم قیام به صورت دقیق و مشخص، وقت
دشمنان امام به رهبری سفیانی، همپیمان یهودیان و غرب كه كینة شدیدی نسبت به اهل بیت(علیهم السلام) و پیروانشان دارند. به همین دلیل، درمییابیم پس از حوادث عراق (سقوط نظام صدام) یك همپیمانی میان بعثیها و تكفیریها در منطقه، ضدّ شیعه وجود دارد و این خود شاهد
سازمان ناظر بین الملل» مانند بسیاری کارشناسان، گرم شدن آب و هوای کرة زمین را در گرسنگی جهان مقصّر میشناسد. سرجان هاوتون، متخصّص آب و هوا و رئیس «انجمن رویال انگلیس»، با هشدار در مورد آلودگیهای محیطی، خاطرنشان میکند، ما هنوز باید شاهد ادامة ویرانیهای ن
وای بر فرزندان آخرالزّمان از روش پدرانشان! نه از پدران مشرکشان، بلکه از پدران مسلمانشان که چیزی از فرایض دینی را به آنها یاد نمیدهند و اگر فرزندشان نیز از پی فراگیری معارف دینی بروند، منعشان میکنند و تنها از این خشنودند که آنها درآمد آسانی از مال دنیا د
همچنین در نسخة خطی ابن حماد از امام كاظم(علیه السلام) نقل شده كه فرمودند: سفیانی از فرزندان خالد، پسر ابوسفیان مردی با سر درشت و چهرهای آبلهگون، در چشمش نقطهای سفید پیداست، او از سمت دمشق كه «درة خشك» نامیده میشود، با هفت نفر كه یكی از آنها درفشی آماد
در كتب تاریخی و روایی نقل شده است كه وقتی حضرت علی علیه السلام ، در جنگ أحد آن رشادتها و از خودگذشتگی را نشان داد، جبرئیل امین علیه السلام از آسمان ندا داد: «لا سیف الا ذوالفقار، و لا فتی الا علی» و كسانی كه در آنجا بودند آن ندا را از آسمان شنیدند.
در خطبة البیان منسوب به امیرمؤمنان(علیه السلام) آمده است: سفیانی پس از حوادث خونبار حِمص، حلب، رقّه، رأسالعین و نُصَیبین، وارد موصل میشود، مردم بغداد در آنجا گرد آیند و اهالی شهر حضرت یونس به لخمه میروند، نبرد سختی در موصل رخ میدهد که تعداد شصت هزار
علایم، به معنای نشانه ها، به اموری گفته می شود که نمایانگر مقصود و مطلوب میباشند. مراد از علایم ظهور، آن دسته از حوادثی است كه بر اساس بیان پیشوایان معصوم علیهم السلام، قبل یا در آستانة ظهور واقع خواهد شد و تحقّق هر كدام نزدیك شدن قیام حضرت مهدی تأملی در
سید حسنی، پس از دوران طولانی، زمام امور مناطقی را به دست میگیرد و اندكی پیش از ظهور به سوی عراق وكوفه میرود و از دیلم و قزوین تا كوفه زمین را از لوث وجود ظالمان پاك میكند و سرانجام كوفه را محل اقامت خویش قرار میدهد؛ مدتی در كوفه اقامت مینمایند و سپس
شام یكی از مناطق مهم در آخرالزّمان است كه شامل كشورهای سوریه، لبنان، اردن و فلسطین امروزی است. قلمرو سپاه سفیانی در شام است. در این نوشتار نگاهی اجمالی به كشور سوریه خواهیم داشت.
نعمانی با سند صحیح از امام باقر(علیه السلام) روایت کرده که سفیانی پس از کشتن ابقع و اصهب، هدفی جز عزیمت به سرزمین عراق ندارد. سپاه سفیانی در قرقیسیا نبرد سختی کرده، یکصدهزار تن از ستمگران را بر خاک مذلّت انداخته، سپاهی هفتاد هزار نفری به سوی کوفه گسیل می
بدانید که عجمها در آینده گردنتان را خواهند زد و غنائمی را که خداوند به شما ارزانی داشت است خواهند خورد، و زمینها و باغستانهای شما را مالک خواهند گشت و لکن... این پیشامد صورت نخواهد گرفت مگر آن موقعی که شما دینتان را تغییر دهید، و فساد و تباهی از وجود شما
زمانى مىآید كه خدای مردم، شكمهاشان و قبله آنها زنانشان و دین آنها دینارشان و شرف آنها کالاهایشان است. مساجد از نظر معماری آباد و از نظر هدایت دلهاى آنها خرابست. عالمان آنها بدترین خلق خداوند بر روى زمین هستند.
قارون که از ثروتمندان جاهل هم دوران با حضرت موسی (علیه السلام) بود، با ثروت و قدرت نمایی اش چنان بر زمین خدا راه می رفت که مردم انگار می کردند خداست! همین شد که خدای قادر متعال به زمین دستور داد این موجود کوچک و آسیب پذیر را ببلعد تا عبرتی شود برای همه ی
از جمله ابزارهایی که با آن تنوع طلبی، معنا و مصداق می یابد، فرهنگ مُد است. از مد می توان به تقلید جاهلانه و جهالت مدرن یادکرد که شخص بی توجه به نیاز، ضرورت ها و حتی علاقه و سلیقه خود، صرفاً بر اساس آنچه مدسازان یا ابزارهای تبلیغاتی برای او تعریف می کنند،
با توجه به جنبههای مختلف احادیثِ «صیحه و ندای آسمانی» در مییابیم كه گرچه ندای آسمانی، حالت عادی و طبیعی ندارد و معجزه ارتباطی محسوب میشود (چون همگان با زبان مادری و به صورت یكسان میشنوند كه جبرئیل امین علیه السلام حضرت مهدی(عج) را با نام و نسب معرفی م
سفیانی در مدت شش ماهه ی پیش از ظهور، موفق می شود پنج منطقه را تصرف کند که این مناطق شامل: سوریه، عراق، اردن، فلسطین و بخشی از عربستان می شود. این مناطق به «کُوَر خَمس» معروف اند.
مردی از اهل قم، مردم را به سوی حق فرا میخواند. گروهی مانند پارههای آهن، همراه او جمع میشوند که بادهای تند، آنان را منحرف نمیکند. از نبرد، خسته نمیشوند و نمیترسند و بر خداوند توکل میکنند و عاقبت برای اهل تقوا است.
از این گفتار چنین بر می آید که دجال در چند گرایش و ساختار خاص به فعالیت خواهد پرداخت و از جمله تحرکات خاص دجال تشکیل هرم قدرتی است که آکنده از عوام فریبی – اغواگری و دین گریزی است، ساختار پیچیده و تکنولوژیک دنیای مدرن تا حدودی گویای شروع دور جدیدی از این
هنگامی که سخن از «دجّال» به میان می آید، معمولا طبق یک سابقه ذهنی عامیانه، فقط ذهنها متوجّه شخص معیّن یک چشمی می شود که با جثّه افسانه ای و مرکب افسانه ای تر، با برنامه ای مخصوص به خود پیش از آن انقلاب بزرگ مهدی (عج) ظهور خواهد کرد. ولی آنچه که مسلم است
واقعه انقلاب جهانی امام زمان (ع) از نظر زمانی به دوران ما بسیار نزدیک است
آیتالله محمدعلی ناصری استاد اخلاق و مدیر حوزه علمیه حضرت ولی عصر (عج) پیرامون «ایرانیان، زمینهسازان ظهور» سخنانی ایراد فرمودند که بخشی از آن را در زیر آورده ایم:
ایرانیان نه تنها درپایان دوران غیبت کبری زمینهسازان ظهور آن حضرت خواهند بود که در صدراسلام نیز به عنوان مؤمنانی حقیقی شناخته میشدهاند؛ همانگونه که در دورانظهور نیز پای در رکاب یاری آن حضرت دارند و از صمیم جان در خدمت به ایشانمیکوشند.
محدث اهل سنت احمد بن حنبل به نقل از پیامبر اکرم (ص) آورده است:
«نزدیک است که خداوند متعال اطراف شما را از عجم آکنده کند، آنان همچونشیرانی هستند که اهل فرار نیستند، آنان همچون شما میجنگند و غنایم شما راتصاحب میکنند».
بر اساس این حدیث، میتوان دریافت که پیامبر اکرم (ص) ایرانیان را در زمانظهور، مردمانی شجاع که از سر ایمان، سر در راه یاری آن حضرت مینهند،دانستهاند؛ چه اینان از صحنههای کارزار فرار نمیکنند و هر چند در غنائمبا اعراب شراکت میکنند، اما شرکت آنان در جنگ به طمع غنیمت و تحصیل منافعمادی نخواهد بود.
در فرهنگ شیعی کسانی که وقت خاصی را برای ظهور آن حضرت مشخص میکنند،»وقاتون» خوانده شدهاند و مکرراً دستور به تکذیب آنان دادهاند؛ اکنونمیافزاییم که بدون آنکه بتوان زمانی را برای ظهور آن حضرت مشخص کرد، تنهامیتوان گفت که بر اساس قرائنی، زمان ظهور آن حضرت نزدیک است.
بلافاصله تکرار میکنیم که این سخن ما این است که بر اساس علائمی که برای ظهور مشخص شده است، میتوان دریافت که واقعه انقلاب جهانی آن حضرت، از نظرزمانی به دوران ما بسیار نزدیک است، چه قسمت عمده این علائم متحقق شده وشماری از آنها نیز در حال وقوع و جریان است.
گذشته از این اما، شماری از کسانی که به محضر حضرت ولیعصر (عج) بار یافتهاند نیز بر این مطلب تأکید میکنند.
مدتها پیش از این، یکی از صالحان روزگار شرف حضور در محضر آن حضرت رادریافت، در آن مجلس، گویا آخرین ذخیره الهی خطاب به آن مرد صالح فرمودهبودند: «فرج من نزدیک شده است؛ دعا کنید که بدائی در این زمینه حاصل نشود«!
بدیهی است که آنچه نقل شد، نص کلام آن حضرت نیست؛ اما آنچه ایشان بر زبان آورده بودند مضمونی این چنین داشته است.
حال بر ماست که به مقتضای امر آن حضرت دعا کنیم که برای خداوند بدائیحاصل نشود و به زودی شاهد قیام فراگیر آن حضرت باشیم؛
اللهم عجل فی فرجمولانا صاحبالزمان بمحمد و اهل بیت الطاهرین.
سنت خداوند متعال بر آن بوده است، که پیش از وقوع هر یک از وقایعی که درسرنوشت انسانها تاثیری شگرف دارد، علائمی را ظاهر سازد. این علائمنشاندهنده نزدیک شدن و یا به وقوع پیوستن این وقایع است. در این شمار استعلائمی که پیش از ولادت پیامبر اکرم(ع) ظاهر شد؛ خاموش شدن بتکده فارس - کهچندین هزار سال آتش را در خود افروخته داشت، خشک شدن دریاچه ساوه - که ازعبادتگاههای زردشتیان بود-، فرو ریختن چهارده کنگره از کنگرههای کاخکسرای زمان و ... در شمار این علائم بود.
این علامتها به گونه همسو، نشان از فرو ریختن بنای شرکت و ستم داشت؛ چهاین نشانهها در دو بعد شرک عبادی و نیز شرک اجتماعی، نشان از اضمحلال ایندو داشت؛ و به خوبی دلالت بر ظهور توحید عبادی و توحید اجتماعی در قالب دیناسلام و حکومت عدالتگرایانه پیامبر اکرم میکرد، شکافته شدن دیوار خانهکعبه به هنگام ولادت امیرالمؤمنین(ع) و نیز فریاد جبرئیل در آسمان که خبراز ولادت آن حضرت میداد نیز در همین شمار است.
برای واقعه شکوهمند ظهور - که بدون تردید در شمار مهمترین وقایع عالمهستی است و از این جهت با واقعه مبعث پیامبر اکرم(ص) همسری میکند- نیزعلائمی است. این علائم به گونه پراکنده در روایات اهل بیت (ع) بیان شده است وشماری از دانشمندان شیعی نیز به جمعآوری آن پرداختهاند.
در اینجا میخواهیم اشاره کنیمکه شماره این علائم از 800 علامت فراتر است، اکنون با تفحص و دقت نظر درآنها، میتوان دریافت که بخش عمدهای از این علائم به تحقق پیوسته است. منخود، زمانی پیش از این به بررسی این علامتها پرداختم و به وضوح دریافتمکه نزدیک به 99 درصد از این علامتها، پیش از این به وقوع پیوسته است، در آن میان، تنها حدود 10 علامت- که از علائم حتمیه نیز هستند و یک سالی پیشاز ظهور متحقق میشوند-، هنوز ظاهر نشدهاند.
يكى از مباحث پيرامون شخصيّت حضرت مهدى (عج)، زندگى شخصى و خانوادگى آن حضرت است، سخن از ازدواج يا عدم آن و داشتن فرزند و مكان زندگى و وضعيّت زندگى اولاد او و كيفيّت زندگى آن حضرت از بحثهاى جذّابى است كه احياناً در اذهان بسيارى از معتقدان به او ابهاماتى وجود دارد، كه معمولا با جوابهاى ضدّ و نقيضى نيز مواجه ميشوند.
اساساً غيبت طولانى آن حضرت از نگاه زندگانى شخصى و خصوصى وى اين سؤال را بوجود ميآورد كه آيا در اين مدّت، حضرت مهدى(عليه السلام)ازدواج كرده است يا خير؟
برخى اين سؤال را به صورت اشكال مطرح كرده و ميگويند: اگر ازدواج كرده و همسر دارد، لازمهاش داشتن فرزند است، و لازمه اين نيز فاش شدن اسرار و شناسايى آن حضرت است، كه با حكمت و فلسفه غيبت منافات دارد.
و اگر ازدواج نكرده است، پس به سنّت رسول خدا(صلى الله عليه وآله وسلم) و به امر شرعى مستحب عمل نكرده است، كه اينهم با مقام و شأن آن حضرت نميسازد، زيرا وى رهبر دينى مردم است و در عمل به مستحبات همچون واجبات، بايد پيشقدم باشد، و فرضِ وجود امامي كه مستحب مؤكّد شرعى را ترك كند، و در واقع عمل مكروهى را انجام دهد بسيار مشكل، و جاى استبعاد دارد.
پس اگر ازدواج نكرده باشد اشكال ترك مستحبّ از طرف معصوم، و اگر ازدواج كرده باشد اشكال فاش شدن اسرار و تضادّ با فلسفه غيبت پيش مي آيد، و چون طرفين قضيّه با اشكال مواجه است، عدّهاى چنين نتيجهگيرى ميكنند كه اصلا آن حضرت وجود ندارد.
نكته ديگر اين كه اصل ازدواج يا عدم ازدواج آن حضرت جزء اعتقادات ما نيست، بلكه از مسائل شخصى است كه در روايات نيز به آن تصريح نشده، و مورد بحث امامان قبلى نيز نبوده است، و كسانى هم كه در دوران غيبت توفيق درك حضور آن حضرت را داشته اند آن قدر سؤالات و مشكلات در ذهنشان بوده است كه به اينگونه سؤالات نرسيدهاند.
در دوران غيبت صغرى نيز از نائبان خاصّ، در اين زمينه سخنى شنيده نشده است.
از سوى ديگر ذهن انسان در كنار سؤال از ازدواج حضرت مهدى(عليه السلام)، سؤالات ديگرى نيز ميسازد از جمله اين كه:
آيا امام مهدى(عليه السلام) داراى فرزند است؟
آيا مكان خاصّى براى زندگى وى و فرزندانش وجود دارد؟
آيا فرض وجود فرزند و همسر براى آن حضرت با حكمت و فلسفه غيبت سازگارى دارد؟
و در صورت ازدواج نكردن، آيا بر خلاف سنّت و دستور پيامبر(صلى الله عليه وآله وسلم) عمل نكرده است؟
و سؤالات ديگرى كه اين مقاله در صدد جواب دادن به بعضى از آنهاست.
بنابراين، پس از طرح سؤال اصلى و بيان ديدگاههاى متفاوت و دلائل آنها، و نيز بررسى دلائل، سعى ميشود تا به نتيجهاى مناسب و جامع برسيم.
آيا حضرت مهدى(عليه السلام) ازدواج كرده و داراى فرزند ميباشد؟
در پاسخ به اين پرسش، با توجّه به مسائل اعتقادى مانند: حكمت يا فلسفه غيبت، و نيز مسائل فقهى همچون استحباب شرعى ازدواج، و متونى كه مستقيم يا غير مستقيم دلالت بر ازدواج آن حضرت دارند، سه نظريّه وجود دارد:
ـ نظريّه أوّل:عدّهاى معتقدند كه حضرت مهدى(عليه السلام) ازدواج كرده است، و براى اثبات اين نظريّه به دلائل ذيل استناد جسته اند.
الف: استحباب ازدواج:
ازدواج و نكاح در اسلام مستحبّ مؤكّد و سنّتى نبوى است، پيامبر اسلام(صلى الله عليه وآله وسلم) نسبت به امر ازدواج و ترويج آن تأكيد داشته، و امّت خود را به اين امر تشويق و ترغيب ميكردند، و بارها فرمودهاند: «نكاح كنيد و با تشكيل خانواده بر تعداد خود بيافزاييد، كه من در روز قيامت به شما اگر چه فرزندى سقط شده باشد مباهات ميكنم([1]
در احكام دين ازدواج سنّتى حسنه و مورد تأييد، و عزوبت (همسر نداشتن و مجرّد بودن) مكروه است.
و ازطرفى ازدواج نكردن، اعراض از سنّت رسول خدا(صلى الله عليه وآله وسلم) است، چرا كه آن حضرت(صلى الله عليه وآله وسلم)فرمود: «نكاح سنّت من است، و هر كس از آن اعراض كند (روى برگرداند و ازدواج نكند) از من نيست([2])
اكنون كه ساليان متمادى از عمر حضرت مهدى(عليه السلام) ميگذرد، آيا مي توان گفت: او مستحبّ مؤكّد را ترك، و مرتكب مكروه شده است؟
هرگز نميتوان اينگونه نتيجه گرفت، چرا كه او امام است، و در عمل به مستحبّات شرعى از همه مردم سزاوارتر است، پس او ازدواج كرده و داراى همسر ميباشد.
در كتاب «النجم الثاقب» در پاسخ منكرين وجود اهل و عيال براى امام مهدى(عليه السلام) چنين آمده است: «چگونه ترك خواهند كرد، چنين سنّت عظيمه جدّ اكرم خود را با آن همه ترغيب و تحريص كه در فعل آن و تهديد و تخويف در ترك آن شده، و سزاوارترين امّت در اخذ به سنّت پيغمبر امام هر عصر است، و تاكنون كسى ترك آن سنّت را از خصائص آن حضرت نشمرده است([3])
و نيز در كتاب «الشموس المضيئة» آمده است: «اگر در اين زمينه (داشتن همسر و خانواده) هيچ نقل روايى وجود نداشت، و فقط همين مطلبى كه آن حضرت با وجود سنّ زياد از نظر جسمي جوانى قويّ البنيه است... و نيز ميدانيم كه آن حضرت به سنّت پيامبر(صلى الله عليه وآله وسلم) عمل ميكند، در قبول اين مطلب كه آن جناب همسر و فرزندانى دارد كافى بود»([4]).
ـ نقد و بررسى:
دليل مزبور شامل دو قسمت است:
قسمت اوّل: ازدواج سنّت رسول خدا(صلى الله عليه وآله وسلم)، و امرى نيكو و مستحبّ شرعى است.
قسمت دوّم: امام زمان(عليه السلام) لزوماً به اين سنّت و امر شرعى عمل ميكند.
هر دو مقدّمه نيازمند بررسى و تأمّل است.
امّا استحباب ازدواج([5])از آيات و روايات فراوانى استفاده ميشود مانند: آيه شريفه (فَانكِحُواْ مَا طَابَ لَكُم مِّنَ النِّسَآءِ)([6])و آيه (وَأَنكِحُواْ الاَْيَـمَى مِنكُمْ وَالصَّــلِحِينَ مِنْ عِبَادِكُمْ وَإِمَآلـِكُمْ )([7])و همچنين در حديثى رسول خدا(صلى الله عليه وآله وسلم) ازدواج را سنّت خود ميداند([8])، و در حديثى ديگر ميفرمايد: هر كسى از آن اعراض كند از من نيست.([9])و در رواياتى ديگر ازدواج امرى پسنديده و ممدوح دانسته شده([10])و بر توليد نسل و بقاء آن توصيه شده و كثرت مسلمين مايه مباحات پيامبر(صلى الله عليه وآله وسلم) شمرده شده است.
در اهميّت و تشويق به ازدواج چنين آمده است: «هر كس ازدواج كند نصف دينش را بدست آورده است»([11])، و نيز امام صادق(عليه السلام) مي فرمايد: «دو ركعت نماز كسى كه ازدواج كرده با فضيلتتر است از هفتاد ركعت نماز كسى كه بدون همسر است»([12])، و همچنين در روايات فراوانى نقطه مقابل ازدواج يعنى ترك ازدواج مذمّت شده و از ناحيه ائمّه(عليهم السلام) امرى مكروه و ناپسند شمرده شده است.([13])كه اين روايات نيز به قرينه مقابل دلالت بر استحباب ازدواج دارند.
با توجّه به آيات و روايات فوق و وجود كلمات امر مانند «انكحوا» در آيات، و تشويق به ازدواج در روايات، و توصيه كردن در عمل به سنّت رسول خدا، فقهاى بزرگوار اسلام، استحباب شرعى ازدواج را استنباط كرده و بر طبق آن به استحباب([14])، و بعضى به استحباب مؤكّد فتوى دادهاند، و برخى آن را در شرايطى واجب ميدانند([15]).
و از سوى ديگر از عمومات و اطلاقات ادلّه استحباب ازدواج بدست ميآيد كه
اوّلا: ازدواج چه به صورت دائم و چه به صورت غير دائم (موقّت) مستحب شرعى است.
ثانياً: استحباب ازدواج مخصوص مشتاقان و كسانى كه نيازمند به همسر ميباشند نيست، بلكه شامل غير مشتاقان و كسانى كه در خود احساس نياز به همسر نميكنند نيز ميباشد.([16])
چرا كه علّت اين حكم شرعى در اشتياق به جنس مخالف و يا اطفاء (خاموش كردن) غريزه جنسى خلاصه نشده است، تا گمان شود ازدواج براى غير مشتاقان استحباب ندارد، بلكه مواردى از قبيل: تكثير نسل، و ابقاء نوع انسانى، و كثرت تعداد موحّدين، در استحباب شرعى ازدواج دخالت دارند.([17])
پس اگر ازدواج براى تأمين اين اغراض هم باشد، از جهت شرعى مستحب است، و داراى مطلوبيّت شرعى است.
بديهى است كه استحباب ازدواج فقط مختصّ به ازدواج دائم نيست، بلكه شامل غير دائم و مِلك يمين (كنيزان) نيز ميشود.([18])و به همين جهت اينگونه به نظر ميرسد كه تحقّق يك مرتبه از ازدواج در طول عمر براى عمل كردن به اين مستحبّ شرعى كافى است، اگر چه بنا به عللى([19])بين زوج و زوجه جدايى حاصل شده باشد.
امّا با تأمّل در رواياتى كه در آن عزوبت (همسر نداشتن) مكروه دانسته شده است حتّى براى مدّتى اندك([20])، معلوم ميشود كه مقصود از استحباب ازدواج، استمرار آن تا پايان عمر است.
پس عمل كردن به استحباب ازدواج در صورتى كافى است كه استمرار و دوام داشته باشد نه فقط صرف تحقّق آن، همانطور كه اين استحباب فقط به داشتن يك همسر نيست بلكه تعدّد آن نيز مستحب شرعى است.([21])
بنابراين در باره مقدّمه أوّل (ازدواج سنّت پيامبر(صلى الله عليه وآله وسلم)، و امرى مستحب است) چنين نتيجه ميگيريم:
1 .ازدواج مستحب شرعى است، خواه نياز به ازدواج باشد و خواه نباشد، خواه دائم و خواه موقّت.
2 .اين استحباب دوام و استمرار دارد، و شامل تمام عمر انسان ميشود.
3 .تعدّد همسر نيز مستحب شرعى است.
و امّا مقدّمه دوّم (لزوم عمل امام(عليه السلام) به امر شرعى و سنّت رسول خدا(صلى الله عليه وآله وسلم) ) در اذهان سؤالاتى را به وجود ميآورد، از جمله اينكه:
با كثرت امور مستحبّى، آيا امام(عليه السلام) به همه آنها عمل ميكند؟ يا اينكه از آن امور انتخاب كرده و گزينشى عمل ميكند؟ آيا لزوم عمل به امور مستحب براى امام ضرورى است؟
بدون ترديد امامان مانند پيامبران چون هدايت مردم را بعهده دارند، و رهبران الهى محسوب ميگردند، هميشه در عمل به احكام الهى پيشقدم بودهاند، و اساساً رسالت آنان ايجاب ميكرد كه أوّل خودشان عامل به احكام الهى باشند، و از دستورات الهى سرپيچى نكنند، و در صحنه عمل براى ديگران الگو و نمونه باشند، لذا عمل نكردن به اوامرى كه حكايت از محبوبيّت نزد خداوند دارد (خواه واجب و خواه مستحب) براى رهبران دينى مذموم است، و شأن و رسالت آنان اقتضاء دارد كه آنها به دستورات واجب و مستحب عمل كنند، پس امام(عليه السلام) نيز به آنها عمل ميكند.
بنابراين، دو نكته در لزوم عمل كردن امام به مستحبّات وجود دارد.
1 .هدايت و رهبرى و الگوى كامل بودن براى مردم كه ايجاب ميكند امام در زندگى و معاشرت و در برخورد با ديگران به نحو احسن عمل كند، و در عمل به دستورات دينى (واجب و مستحب ) پيشقدم باشد.
2 .اقتضاى شأن و منزلت انسان كامل ايجاب ميكند كه به مستحبّات عمل كند، بدون ترديد نكته أوّل در زمان غيبت امام(عليه السلام) موضوعيّت ندارد، زيرا امام(عليه السلام) در مرأى و منظر مردم نيست، و امامت وى در باطن است، نه در ظاهر.([22])ولى نكته دوّم در رسيدن به مطلوب (امام پايبند به مستحبّات شرعى است، و سزاوارتر از ديگران است) كافى است.
با توجّه به دو مقدّمهاى كه گذشت، عدّهاى معتقدند كه امام زمان(عليه السلام) در عصر غيبت ازدواج كرده و صاحب همسر و فرزند است.
ب: استدلال به روايات:
دليل ديگر معتقدين به ازدواج حضرت مهدى(عليه السلام) تمسّك به بعضى از روايات است، از جمله:
1 ـ مفضّل بن عمر از امام صادق(عليه السلام) نقل كرده است كه فرمود: «... از مكان او هيچ يك از اولاد و ديگران اطلاع نمييابد، مگر مولايى كه متولّى امر اوست»([23])، در اين روايت وقتى كه سخن از جا و مكان و محلّ زندگى آن حضرت ميشود، امام صادق(عليه السلام) ميفرمايد: كسى از مكان او اطلاع ندارد حتّى اولادش، پس معلوم ميشود او اولادى دارد، و داشتن اولاد حاكى از ازدواج امام است.
امّا با تأمّل در اين روايت نكاتى به نظر ميرسد كه مانع از استدلال بر ازدواج آن حضرت است، آن نكات عبارتند از:
الف ـ اين روايت در كتاب الغيبه نعمانى نيز نقل شده است، با اين تفاوت كه به جاى كلمه «ولد» كلمه «ولى» آمده است : «ولا يطّلع على موضعه أحد من وليّ ولا غيره([24])از مكان او كسى از ولى و غير ولى اطّلاع نمييابد»، يعنى دوست و غير دوست، آشنا و غير آشنا، از مكان او خبرى ندارند، و نميدانند او كجاست.
در اين روايت هيچ سخنى از فزرند و فرزندان نيست، بنابراين، با توجه به اين نقل اعتمادى بر آن روايت نيست.
ب ـ در روايت سخن از فرزند است، ولى از اين جهت كه بگوييم الآن امام(عليه السلام) داراى فرزند و همسر باشد نيست، و به اصطلاح مجمل است، چرا كه امكان دارد منظور فرزندانى باشند كه در آستانه ظهور و يا پس از ظهور امام(عليه السلام) به دنيا ميآيند.
ج ـ ممكن است اين روايت و امثال آن بيانگر مبالغه در خفاى شخص باشد، يعنى هيچ كس نميداند كه او در كجاست، حتّى اگر داراى فرزند هم باشد، فرزندانش نيز از جايگاه او اطّلاع ندارند.([25])
د ـ از جهت سند مخدوش است، زيرا يكى از راويان آن ابراهيم بن مستنير و در جاى ديگر عبد اللّه بن مستنير است و هر دو مجهولاند.
با توجّه به نكات فوق، استدلال بر ازدواج امام(عليه السلام) در عصر غيبت مشكل، بلكه بعيد به نظر ميرسد.
ن ـ سيّد ابن طاوس از امام رضا(عليه السلام) نقل كرده است، كه آن حضرت فرمود: ... خدايا، مايه چشم روشنى و خوشحالى امام زمان(عليه السلام) را در او و خانواده و فرزندان و ذرّيه و تمام پيروانش فراهم فرما»([26]).
در اين روايت سخن از خانواده و فرزندان آن حضرت است، ولى چون معلوم نيست كه وجود اين فرزندان پيش از ظهور است يا پس از آن، از اين جهت مجمل است، و نميتوان به آن استناد كرد.
و ـ ابو بصير از امام صادق(عليه السلام) نقل كرده است كه فرمود: «گويا ميبينم كه قائم ما با خانوادهاش در مسجد سهله اقامت گزيده است، ابو بصير مي گويد: گفتم منزلش آنجاست؟ فرمود: آرى. گفتم: فدايت شوم! قائم هميشه در آن مسجد است؟ فرمود: آري... ([27]
اين روايت نيز دلالت بر وجود فرزند براى امام(عليه السلام) پيش از ظهور ندارد، و چه بسا مرادش اولاد آن حضرت پس از ظهور باشد، همانطور كه از سياق كلام در اكثر روايات كه به نمونه هايى از آنها اشاره خواهيم كرد، اين گونه استفاده ميشود.
2 ـ روايتى مرحوم مجلسى(رحمه الله) در بحار الأنوار از على بن فاضل نقل كرده است، كه در آن به مكان و جزيرهاى اشاره شده كه نسل و فرزندان آن حضرت، زير نظر وى جامعه نمونه اسلامي تشكيل داده و براى خود حكومت دارند([28])، اين مكان نامعلوم است، و هر كس نميتواند به آنجا برود، و دسترسى براى عموم مردم ممكن نيست.
تمسّك به اين روايت نيز نميتواند اثبات كند كه آن حضرت ازدواج كرده و در نتيجه فرزندانى دارد و لازمه آن نيز زندگى در مكان خاصّ است، زيرا اولاًّ: از نوع بيان روايت به دست ميآيد كه اين روايت اعتبار قابل ملاحظهاى در نزد مرحوم مجلسى(رحمه الله)نداشته است، زيرا ميگويد:
«چون اين حديث را در كتابهاى معتبر نيافتم آن را به طور مستقل و جدا ميآورم»([29]).
ثانياً اين داستان با وجود تناقضات فراوان و سخنان بىاساس و نيز مجهول بودن عدّهاى از روات آن، قابل استناد نيست، حتّى بعضى از محقّقين با بررسىهاى گستردهاى كه انجام دادهاند، معتقدند جزيره خضراء افسانهاى بيش نيست و واقعيت ندارد.([30])
و برخى همچون آقابزرگ تهرانى ميگويند: اين داستان تخيّلى است.([31])
3 ـ روايتى كه ابن طاووس از امام رضا(عليه السلام) نقل كرده است. كه فرمود:«اللّهمّ صلّ على ولاة عهده والأئمّة من ولده .
ابن طاووس ميگويد: روايت فوق اينگونه نيز نقل شده «اللّهمّ صلّ على ولاة عهده والأئمّة من بعده([32])
اين روايت نيز نميتواند اثبات كند كه آن حضرت داراى فرزند است.
زيرا با وجود دو گونه نقل معلوم نيست مقصود فرزندان بعد از آن حضرت است، يا امامان پس از او، بنابراين روايت مجمل است، علاوه اين دو روايت ناظر به پس از ظهور حضرت است نه پيش از آن.
هــ صاحب كتاب الشموس المضيئة پس از نقل هفت روايت در باره اقامتگاه و خانواده داشتن آن حضرت كه بعضى از آن را آوردهايم، چنين نتيجه ميگيرد. «از مجموع اين روايات معلوم مي شود كه حضرت حجّت(عليه السلام) خانواده و اقامتگاه دارد، هر چند كه جزئيّات آن را نميدانيم([33])
سپس اضافه ميكند كه داستان جزيره خضراء به نقل از مرحوم علامه مجلسى(رحمه الله) و داستانى قريب به آن در اثبات الهداة با اين قيد كه شيعيان آن جزيره از تمام مردم دنيا تعداد شان بيشتر است و هر يك از فرزندان امام(عليه السلام) در آن جزيرهها حكومتى دارند، چنين آورده است: «با توجه به عمر طولانى و مبارك ايشان ممكن است آن حضرت همسر و فرزندان متعدّدى داشته باشد كه بعضى مرده و برخى زنده اند .
بنابراين، آن حضرت فرزندان و نوادگان زيادى خواهد داشت كه شمارش آنها به سادگى ممكن نيست([34])
با عنايت و دقّت در مطالب كتاب مذكور توجّه به چند نكته ضرورى است:
اوّلا:نميتوان به آن هفت روايت در اثبات ازدواج آن حضرت و در نتيجه وجود فرزندان و داشتن اقامتگاه استناد كرد، چرا كه برخى از آن روايات همان رواياتى است كه قبلا به آنها اشاره شد.([35])
و برخى ديگر گوياى وجود همسر و فرزند براى آن حضرت نيست. و بعضى ديگر با خفاى شخصى و عدم اطلاع از مكان او سازگارى ندارد.
ثانياً:وجود فرزندان بىشمار آن حضرت با فلسفه غيبت منافات دارد، زيرا ممكن است فرزندان در صدد تشخيص هويّت خود برآيند، و خواهان دانستن حسب و نسب خود باشند.([36])
ثالثاً:چطور ممكن است شيعيان آن جزيره (بنابر نقل وى از كتاب إثبات الهداة)([37])تعدادشان از تمام مردم دنيا بيشتر باشد. با اينكه علم پيشرفتهى نقشهبردارى و جغرافياى امروز در شناسايى نقاط اين كره خاكى چيزى را از قلم نينداخته است، و امروزه جايى وجود ندارد كه ناشناخته باشد، حتّى مثلث برمودا،([38])كاملا شناخته شده و اسرارش (خواص مغناطيسى) آشكار گشته و تعداد زيادى به آن مكان رفتهاند و گزارشهاى متعدّدى ارائه كردهاند. بنابراين معقول نيست كه جمعيّتى چند ميلياردى بيش از جمعيّت فعلى جهان در مكانى زندگى كنند و كسى هم از آنها هيچگونه اطلاعى نداشته باشد.([39])
به هر جهت اينگونه مطالب نميتواند دليلى قاطع بر اثبات ازدواج و در نتيجه فرزندان و مكان اقامت خاصّى براى آن حضرت باشد.
ىــ برخى ممكن است براى اثبات ازدواج و فرزند داشتن حضرت مهدى(عليه السلام) به كنيه مشهور آن حضرت يعنى «أبا صالح» استدلال كنند، و بگويند اين كنيه به معناى پدر صالح است. و اين دلالت بر وجود فرزندى بنام صالح براى آن حضرت دارد.
اين نيز سخن درستى نيست زيرا:
اوّلا:با جستجو و تفحّص در ميان كنيههاى نقل شده براى حضرت مهدى(عليه السلام) در كتابهاى معتبر، چنين كنيهاى نقل نشده است، بلكه به نظر ميرسد اين كنيه بر اثر كثرت استعمال در ميان مردم، معروف شده است، و در بعضى از مجلاّت([40])و كتابها كه در پاسخ از اين سؤال مطالبى گفته شده است، بيشتر جنبه هاى ذوقى و استحسانى، با احتمالاتى بدون ذكر سند و دليل در نظر گرفته شده است، مثلا: گفته شده است كه اين كنيه ممكن است از آيه شريفه (وَلَقَدْ كَتَبْنَا فِى الزَّبُورِ مِنم بَعْدِ الذِّكْرِ أَنَّ الاَْرْضَ يَرِثُهَا عِبَادِىَ الصَّــلِحُونَ)([41])گرفته شده باشد.([42])
و يا ميگويند: چه مانعى دارد كه ما به آن حضرت بگوئيم أبا صالح يعنى پدر تمام نيكىها و خوبيها؟
وممكن است برخى استدلال كنند به احاديثى كه در آنها واژه أبا صالح و صالح بكار رفته است.
مرحوم مجلسى(رحمه الله) نيز در اين رابطه داستانى در بحار الأنوار نقل كرده است،، در حاليكه با رجوع به آن احاديث و دقّت در آنها معلوم ميگردد، صالح يا أبا صالح نام جنّى است كه مأموريت دارد تا اشخاص گمشده را هدايت و راهنمايى كند.
در كتاب من لا يحضره الفقيه چنين آمده است: «امام صادق(عليه السلام)فرمود: هرگاه راه را گم كردى صدا بزن يا صالح! يا بگو: يا أبا صالح راه را به ما نشان دهيد، خداوند شما را رحمت كند!»([43]).
امّا مرحوم مجلسى(رحمه الله) در حكايات و داستانهاى اشخاصى كه امام زمان(عليه السلام) را ديدهاند «قضيهاى را از پدرش نقل ميكند و او نيز از شخصى بنام امير اسحاق استرآبادى كه چهل مرتبه با پاى پياده به حجّ مشرّف شده بود نقل ميكند كه در يكى از سفرهايش قافله را گم كرد و متحيّر با حالت عطش و بىآبى مانده بود، سپس صدا زد يا صالح يا أبا صالح ما را راهنمايى بفرما، ناگاه شخص سوارهاى را از دور ديد كه آمد و او را راهنمايى كرد و به قافلهاش رساند، وى ميگويد: پس از آن قضيّه من متوجه شدم كه او حضرت مهدى(عليه السلام) بوده است.»([44])
روشن است كه اين قضيه ارزش علمي و استدلالى ندارد، و صرفاً داستانى بيش نيست، زيرا معلوم نيست كه شخص مورد نظر واقعاً امام(عليه السلام)را ديده باشد.
ثانياً:با توجّه به معانى مختلف كلمه «أب» در لغت عرب كه تنها به معناى پدر نيست، بلكه به معناى صاحب و غير آن نيز آمده است([45])، و همچنين در روايتى از رسول خدا(صلى الله عليه وآله وسلم)آمده است كه فرمود: «من و على پدران اين امتيم»، مي توان استفاده نمود كه مقصود از اين كنيه معناى پدرِ فرزندى به نام صالح نيست، بلكه أبا صالح يعنى كسى كه افراد صالح و شايسته در اختيار دارد.
ونيز ممكن است كنيه ابا صالح بدين جهت باشد كه امام زمان(عليه السلام)پدر و مجرى اصلاح جامعه است، يعنى او تنها كسى است كه به اذن خدا جامعه بشرى را اصلاح خواهد نمود.
بنابراين با عنايت به مطالب فوق و احتمالات متعدّد، نميتوان از اين كنيه بر ازدواج و داشتن فرزند براى آن حضرت استفاده كرد.
پس دليل دوّم قائلين به ازدواج آن حضرت كه روايات است مخدوش مي شود، و جايى براى استفاده واستدلال به آن باقى نمي ماند، لذا نميتوانيم به آن روايات تمسّك كنيم.
امّا دليل أوّل كه براى ازدواج آن حضرت به استحباب شرعى ازدواج، و سنّت بودن آن استدلال شده بود، دليل محكم و قابل قبولى است، چون مقتضى موجود است، اگر چه زمان استنتاج هنوز نرسيده، و زود است تا قضاوت قطعى بشود، چرا كه بايد ديدگاه مقابل را نيز بررسى كرد و از نبودن مانع و يا وجود امرى مهمتر از ازدواج نيز مطمئن شد.